تمام ایران یک طرف، استاندار آذربایجان غربی و فرماندار سردشت طرف دیگر! بحث عملکرد نیست. بحث اتخاذ سیاستهای روابط عمومی درست است. سنجیده سخن گفتن مدیران در ایران مهارت نیست، هنر است. هنری در مایه های قالی کرمان و معماری اصفهان و نقاشی مینیاتور و بادگیرهای یزد و کاریزهای ایران. زیربنای این هنر صدها سال دیوان سالاری بدون انقطاع و سنت نثر فاخر منشیانه و رتوریک جذاب زبان فارسی و ظرفیتهای معنایی و دایره واژگان بیکران آنست. با این وجود معلوم نیست چرا مسئولان استانداری آذربایجان غربی از این هنر خدادادی که درست مثل ثروت نفت آسان و بی دردسر بدست آمده، بهره ای نبرده اند؟ برای کولبران سردشت فقط کردستان نگریست، تمام ملت ایران به سوگ نشست، با این وصف چرا مسئولان دولتی در این خطه خلاف جریان آب شنا می کنند؟ درست هنگامی که درشت گویی فرماندار سردشت درباره کولبران زیر بهمن همدردی و همدلی ملت ایران مدفون شد، استاندار کولبران رنجدیده را قاچاقچی خواند، همانگونه که چند هفته قبل هم در توجیه تیراندازی به این بینوایان، تلاش کرد مساله را امنیتی نماید و پای داعش را به میان بکشد. حتی اگر شاگرد تنبلی هم نباشیم برای فهم معنای قاچاق تلاش چندانی لازم نیست. کافیست به نظر مسئولان ارشد دولتی استناد کنیم. هم حسام الدین آشنا دستیار ارشد رییس جمهور و هم دکتر کرباسچیان رییس کل گمرکات ایران تنها راه رفع کولبری را اصلاح سیاستهای گمرکی دانستند. هر دوی اینها ضمن انتقاد از برخوردهای انتظامی، خواستار بازگرداندان اقتدار گمرکی به دولت شدند. هر دو قاچاق محترمانه و " گمرکدار" را اقتصادی پانزده میلیارد دلاری خواندند. هردوی آنها گفتند که کولبران نگون بخت قربانیان عملکرد میلیاردی قاچاقچیان دانه درشت هستند. اگر این آمارها برای اقناع دولتیان استان کافی نیست، پیشنهاد می کنم اشک ریزان امروز نماینده مهاباد در صحن علنی مجلس را ببینند که نشان داد قاچاقچیان واقعی چه کسانی هستند. اشکهایی که ضجه های ویان دخیل نماینده اقلیت ایزدی در پارلمان عراق را بخاطر آورد. البته مساله فقط کژاندیشی نیست. مسئولان استان آذربایجان غربی دیری است عادت کرده اند که هنگام مواجه با مردمان جنوب استان در جلد مبصر و پاسبان بروند. حکمرانی فقط قهر و غلبه نیست، رحمت و شفقت هم هست. لازم نیست در هر موضعی جنبه های خشن و دستوری قدرت را به رخ کشید. همانگونه که زیبنده نیست، یک کارگزار اجرایی بجای نمایندگی دولت از موضع نظام سخن بگوید. یک دانشجوی ساده علوم سیاسی می داند که بین مفاهیم حکومت و دولت و حاکمیت و نظام به اندازه زمین و آسمان تفاوت هست. دوگانه سازی بین " نظام " و کولبران نیز بی دقتی بزرگی است که در عین ناعادلانه بودن، مستلزم تخفیف شان نظام است. ممکن است دست خودمان نباشد و ناخودآگاه این احساس در درونمان بوجود بیاید که در مواجهه با کردها، خود را عین نظام تلقی کنیم. حتی اگر ناخودآگاه هم باشد، باید با آن مبارزه کرد و در زوالش کوشید. چرا که مبتنی بر نگاه غیراخلاقی خودی و غیرخودی است و با وفاق ملی و وحدت اجتماعی منافات دارد. خداوند در قرآن در توصیف یاران محمد از تعبیر اشداء علی الکفار رحماء بینهم استفاده می کند. یاران رسول خدا بر کافران بسیار قویدل و با یکدیگر بسیار مشفق و مهربانند. هردو نماینده مهاباد و سردشت و پیرانشهر، امروز از مهربانی با مرزخواران میلیاردی و در عین حال قهر و غضب با کولبران بینوا شکوه کردند. این سیره مسلمانی نیست. در عین اینکه با قانون و عرف هم همخوانی ندارد. همانگونه که خود را عین نظام پنداشتن و دیگران را یاغی و طاغی پنداشتن هم، خلاف مصالح نظام است. فرماندار سردشت باید از مساله شدن رنج کردها در سطح کشور خرسند باشد. چرا که زمینه را برای حل مشکلات آنها فراهم می کند. استاندار هم به طریق اولی همینطور. درست آنست که برای چند صباحی هم که شده نگاه امنیتی را دور انداخت و فرصت پیش آمده را قدر دانست و آن را کفاره کم کاریهای پیشین نمود.